ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

مادری می کنم...

اتفاقات این چند روز و آغاز هفته هفتم

نفس مامان سلام چهارشنبه عصر پیش خانم دکتر حجتی رفتم و آزمایشم رو نشونشون دادم. ایشون گفتند که تو هفته 8 برم سونوگرافی و باید قرص متفورمین رو هم تا هفته 8 ادامه بدم. پنجشنبه صبح من حوصله امتحان رو نداشتم و در نتیجه من و بابایی هر دو خوابیدیم و نرفتیم امتحان بدیم البته شب خونه مامان سیمین جون اینا بودیم. شب هم مامان باباها به مناسبت تولد من همگی اومدند خونه ما که همون شب ماجرا رو براشون گفتیم و همگی شگفت زده شده بودند. مخصوصا عمه زهرای شما که با شنیدن این خبر از شدت شوق گریه می کرد بعدش تصمیم گرفتیم که به عمو جون شما که فرانسه هستند خبر بدیم که اونم وقتی شنید از خوشحالی دیگه نتونست صحبت کنه و می گفت که تو شکم. خلاصه نمی دونی که چقدر همه از ...
24 آذر 1392

روز دومی که از وجودت آگاهم

عزیزکم ، نفسم ، هستی مادر با این که در محل کار سرم شلوغ است و کارهای گوناگونی دارم ولی سعی می کنم هیچ وقت تو را از یاد نبرم. خانم غروی می گفتند مهم ترین عامل این است که مادر در دوران بارداری آگاه به وجود جنینش باشد. خیلی دلم می خواهد در خانه باشم و تمام روز با تو حرف بزنم و با هم خدا را مناجات کنیم ولی متاسفانه این امکان فراهم نیست. سعی می کنم در لحظات فراغت نکات موثر بارداری را بخوانم و برایت سوره عصر و محمد می خوانم. دیشب هم انار و سوره یوسف. پدر هم قرار شده که زیارت عاشورای هر روزه شان را شبها در کنار ما بخوانند. عزیز دلم خدا رو شکر می کنم که تورا دارم و مادر شده ام. برای هر سه مان دعا کن پ ن: فردا من و پدر آزمون نظام مهندسی داریم و ...
20 آذر 1392

بهترین و بزرگترین هدیه تولد مادر به برکت وجود آقا موسی بن جعفر (ع)

گل مادری که الان واقعا هستی، سلام بی خود نبود وقتی از سفر کربلا برگشتیم دلم رو توی کاظمین جا گذاشته بودم. قرار بود برای اومدن تو این بار آقا موسی بن جعفر علیه السلام واسطه بین من و خدا باشد و خدا به برکت ایشون بزرگترین نعمت دنیا را به من عطا کند. باورم نمی شد وقتی خبر وجود تو و رشدت در من تو شب ولادت آقا بهم رسید. یه بار دیگه مطمئن شدم که اگر از این خاندان بخوای برات دعا کنن رد خور نداره. وقتی تو حرم آقا نماز ایشون و نوه بزرگوارشون امام جواد رو خوندیم یکی از بزرگترین آرزوهامون داشتن تو بود. هنوزم باورم نمیشه که من لایق مادری شدم و خدا منو به درجه ای رسونده که پذیرای خلیفه الله فی الارض بشم. عزیزکم تو را برای خدمت به امام زمانت تربیت خواه...
19 آذر 1392

پس از چند روز...

عزیز دل مادر سلام حدود 20 روزی می شود که به اینجا سر نزدم. در این مدت کارهای زیادی انجام داده ام. مجدد پیش دکتر حجتی رفتم. الان روزی چهار قرص می خورم. (فولیک اسید، ویتامین ای و زینک، متفورمین، دوفستون) . امیدوارم زودتر بیایی اما بابای عزیز شما می گوید برخواسته ات پافشاری نکن تا خدا هر وقت صلاح می داند فرزندی سالم و صالح نصیبمان کند. امیدم به خداست. این ترم دانشگاه هفته آینده تمام می شود و شکر خدا با موفقیت سپری شد. امیدوارم بتوانم ترم بعد هم واحد بگیرم و به تدریس ادامه دهم. هنوز برای دکتری ثبت نام نکرده ام و نمی دانم بکنم یا نه زیرا وقتی برای خواندن ندارم. برای مادر دعا کن که بتواند تصمیم درست را بگیرد. بابا هم سخت مشغول کار و دانشگاه اس...
12 آذر 1392
1